در هر شرایطی هستید بپذیر که از جانب خداست

تنها در این صورت است که امکان دریافت هدایت و راهنمائی از جانب او مهیا میشود 

در غیر این صورت دچار دوگانه پرستی شده و به چرخه ای معیوب خواهید افتاد

اسیر و سرگردان و رنجور و این بلایا به خاطر شرک ذهنی شما حادث میشود 

بلکه به فضای یگانگی باز گردید

 شاید از مشاهده اینهمه نابسامانی و جنگ و نزاع و تورم و گرانی و مشکلات کلافه 

شده باشید و برایتان یک سوال اساسی مطرح باشد 
که در این دنیا چه خبر است و باید انتظار چه چیزهای دیگری باشیم ؟
جواب همه مشکلات و معضلات جامعه بشری در این خلاصه میشود 
زندگی را در بیرون از وجود خودمون جستجو کردیم 
در پول -در قدرت -در تملک 
وتمام انرژی مان را صرف این چیزها کردیم 
از این رو قدرتهای بزرگی شکل گرفته اند که منافعشان رودر روی هم قرار گرفته است
حال همه رودر روی هم قرار گرفته اند 
قدرتهای فردی-اجتمائی و نهایتا سیاسی 
هر کسی و گروهی برای حفض منافع خود در تلاش و کوشش است 
تا رقیب های دیگر را از میان بردارد 
غافل از اینکه برای همدیگر گور میکنیم 
و در این میان برنده ای وجود نخواهد داشت 
زندگی در درون ما جاریست 
سرودی واحد که متعلق به همه است
زندگی را نمیشود تملک کرد 
زندگی جاریست 
تنها هر کسی میتواند بی دریغ از آن بهره مند شود
نه سلطه گری میپذیرد 
نه سلطه طلبی 
ما از زندگی دور شده ایم 
و در مرگ و نیستی و توهم ذهنمان زندگی میکنیم 
علاج کار این است که زنده شویم 
به زندگی زنده که ساری و جاری و ابدیست 
ظواهر تنها طعم زندگی ندارند
با زندگی هر چیزی طعم حقیقی خود را داراست

 دوستان عزیز 

شما از هر روز و روزگاری مبارک ترید
از آسمان و زمین 
از گردش شب و روز 
از اقیانوسها و رشته کوههای بلند 
از تمام زیبائیهای مسحور کننده
از هر موجودی 
حتی از فرشتگان -مبارک تر 
تنها شما لایق فتبارک ا...احسن الخالقین هستید
هر چیزی به واسطه وجود شما ارزش مند است 
از این رو من نیز به وجود نازنین شما در ذهن و خاطرم می بالم 
به تک تک شما که شمع مجلس انس منید
لحظه هاتان شاد 
شادی هاتان پایدار 
مسرور و جاودان باشید

عموما با زندگی هماهنگ نیستم
واون رو تجربه نمی کنیم
وقتی به این دنیا میام 
درسته جون داریم 
نفس میکشیم 
راه میریم 
اراده و انتخاب داریم 
اما این تجربه زندگی نیست
خودمونو تجربه میکنیم 
کاملا از زندگی فاصله داریم
چون مهمترین چیز برامون حفظ خودمونه
خودی-که هیچ گونه پیش آگاهی ازش نداریم 
حفاظت از خود و درک و شناخت ظرفیتها و توانائیهایمون 
برامون در درجه نخست است
بعضی ها تمام عمر اسیر تجربه خودشون و افکار و باورهاشون میشن
و بدون شناخت زندگی خاموش میشن
وعده خیلی کمی زود این مرحله رو پاس میکنند 
و به زندگی زنده و ابدی میرسند
پیرامون این مطلب خوب فکر کنید
ببینید کجائید؟
اسیر خود
یا رها ؟

<استاد شاهد> 

 آنچه هست از هستی معبود ماست 

عطر معبود است اندر بود ماست
زندگی یا مرگ یکسان دیده ام 
هر دو بخش کوچک محدود ماست 
قامت رعنای دلداری که اوست 
در طریقت مقصد و مقصود ماست

 فضای یگانگی
_____________

درک حقیقت زندگی تنها به درک حقانیت خداوند بستگی دارد 
به یک دلیل ساده و منطقی 
زیرا یگانه موجود زنده ای که قائم برذات خود میباشد خداوند است
تمام موجودات دیگر حیاتی نسبی و محدود به زمان و مکان دارند 
وآخرالامر موجودیت خود را از دست میدهند وبه خسران و زیانکاری خود پی خواهند برد . و متوجه یگانگی خداوند و حیات مطهرش خواهند گردید{چه در دنیا و چه در آخرت} و خوشابحال کسانی که اینجا و یا هم اکنون از پرده پندار نفس و ذهن محدود بین خود بیرون آیند و به نور رحمت خداوند حیاتی تازه یابند .
فضای یگانگی خداوند که به اصطلاح مذهبی همان بهشت اوست از همین جا قابل دریافت و ورود است وبه چشم دل و شهود قلبی قابل 
رویت است .کلام خداوند میفرماید کسی که در این دنیا کور است در آن دنیا کورتر است .راه راست و حیات طیبه الهی که همانا فضای یگانگی زندگی است از این دنیا تا بی نهایت وصال الهی امتداد دارد .ازاین رو خداوند برای ما دین را به عنوان راه ورود به عالم ملکوت اش معرفی نمود 
و آخرت را روز داوری قرار داد 
پس بدان و آگاه باش که هم اکنون که زنده ای فرصت انتخاب داری 
پس از مرگ همه امکانات به پایان رسیده اند و هر کسی در گرو اندوخته های خویش است .برای این لحظه زندگی ات شاد باش و برای همه چیز او را ستایش کن .اگر هر لحظه ای یاد و نام او در دلت حضور داشته باشد خداوند راههای خویش را برایت هموار خواهد ساخت .

<استاد شاهد>

 مداحی با نوای استاد شاهد

http://s5.picofile.com/file/8149464542/madahi.MP3.html

 از حسین سرو و صنوبر شد خجل

پای بست اندر زمین و آب و گل
صد هزاران سرو در سروی روان
جمله اندر قامتش سرو عیان
وصف او چون باده اندر جام بود
روح حق بیشک در آن اندام بود
گشت ثار الله چو وابن اثاره است
از زمین و هم زمان آزاده است
ساکن عرش خدا بود از ازل
گشت نازل بر زمین بهر عمل 
در عمل امت هدایت میکند
هم به خون خود شفاعت میکند
از خدا بود و به او رجعت نمود 
با شهادت عمر با عزت نمود
شاهدم شیدا و هم مجنون اوست
در طریقت شاکرو ممنون اوست.

دانلود جدید مداحی

ودکلمه امام حسین {ع}

توسط استاد شاهد

 http://s5.picofile.com/file/8147987500/Hoseyn_128.MP3.html

 اکثریت ما از مطلقیت وجودمان بی خبریم .

اینکه ما از قدرت و توانائی نامحدودی برخورداریم که از آغاز خلقت خداوند به واسطه رحمت و عدالتش به ما مرحمت نموده اند.
تمامی قدرت و توانائی الهی بواسطه روح خداوند در ما به ودیعه گذاشته شده است 
و خداوند این حقیقت را بواسطه انبیاء خویش به ما یادآوری فرموده اند 
اما ما متاسفانه از این حقیقت مطلق دور شده ایم و به جای ایمان به خداوند و کلام او
در بیرون از وجود خود به دنبال بخت و اقبال و راه حلهای بیرون ازخود میگردیم 
در حالی که همه چیز در وجود خودمان است و به ایمان و خودباوری الهی مان جواب 
هر سوال و مشکل و محدودیتی در دسترس ما قرار میگیرد.
کافی است ما انتظارات خود را از محیط بیرون به خودمان برگردانیم 
تا نیرو و توانی را تجربه کنیم که قبلا از آن غافل بوده ایم 
نیروئی مطلق و نامحدود برای ابدیت و جاودانگی زندگیمان

قسمت دوم
------------
چگونه با افکار و احساسات منفی خود برخورد کنیم ؟
اگر خوب دقت کنید همه افکار و احساسات ما متغیر است 
ظاهرا هیچ نقطه ثابتی در انسان به نظر نمی رسد
هر لحظه انسان اسیر دگرگونی است 
چه از لحاظ جسمی و چه از لحاظ فکر و اندیشه 
نیازمندان در تلاش برای رفع نیازهای خود 
و ثروتمندان در حرص و آز کسب ثروت بیشتر 
جهت ارضاغرورها و بلندپروازیهای خود
در حالی که در خط پایان 
مرگ آخرین ایستگاه همه است 
و همه اینها به این دلیل است که
برداشت ما از خویشتن کاملا خطا و دور از حقیقت است
زیرا ما اساسا هنوز درک صحیحی از حقیقت نداریم 
وهمه چیز را بر اساس ذهنمون برداشت میکنیم 
تا زمانی که حقیقت را درخودمون کشف و حسی شهودی نکرده باشیم 
مرز بین درست و نادرست چگونه تحلیل کنیم؟
از همین روست که پیوسته اسیر افکار مثبت یا منفی هستیم ؟
و به آرامش نمیرسیم .

{استاد شاهد} 

قسمت اول 
-----------
چگونه با افکار و احساست منفی خود بزخورد کنیم ؟
عده بسیار زیادی هستند که از داشتن افکارو احساسات بد و منفی خود در رنج هستند 
و در این میان دچارملامت و سرزنشی درونی و احساس شدید گناه می باشند 
این افراد قادر نیستند بین خود و این افکار تمایزی قائل شوند 
از این رو خود را شخصیتی نامتعادل و بی ثبات می بینند 
به راستی جریان از چه قرار است؟
این افکار خوب و بد از کجا می آیند؟
ما در کجای این ماجرا هستیم ؟
آیا با اندیشه بدی که به ذهن ما می آیدو بدان عمل میکنیم -بدمیشویم ؟
و با فکرو عملی خوب -بناگاه به آدم خوبی بدل میگردیم؟
از بسیاری شنیده ام 
که بارهای بار نسبت به افکار و اعمال بد خود بستوه آمده و توبه کرده اند
اما دیری نپائیده است که در برابر وسوسه همان افکار مجددا توبه خود را شکسته 
و خود را آلوده به گناه کرده اند .
به راستی چرا ما نمیتوانیم در برابر افکار بد یا خوب مقاومت کنیم ؟
و در آخر خودآگاه یا ناخودآگاه به سوی یکی از آن دو جذب میشویم 
و اجبارا خود را فاعل آن فکر دانشته -و به ارزیابی و قضاوت در مورد خود دچار میشویم
این سوالات و پاسخ به آنها میتوانند هرکدام از ما را در درک حقیقت هستی و شناخت حقیقی خود یاری رسانند. 
ادامه دارد

{استاد شاهد} 

همه ما پر از حرفیم ....
همه از حروف بافته شده ایم ...
پر از گفتگوهای درونی...
پر از وسوسه و آرزوهای پایان ناپذیر...
زیرا به {من}تبدیل شده ایم ...
در حالی که از او {خداوند}هستیم ...
در او و بااو وبرای او هستیم ...
اما غافل از حضوراو می باشیم ...
بیدار شو و
خود را رها کن و تسلیم او باش
تا به سکوت ذهن دست یابی 
زمانیکه به مقام سکوت رسیدیم ..
آغاز شنیدنی دیگر است .
شنیدن حرفهای خداوند 
در خانه خداوند ...
زیرا این خانه خانه دوست است 
که به بتکده تبدیل شده است 
بت های درونش را بشکن 
تا در سکوت خانه دلت 
حضورش را دریابی 
تنها در این صورت 
آتش های درونت 
به گلستانی ابراهیمی بدل میشود 

{استاد شاهد} 

هر رویدادی نشانه و آیتی از جانب خداست 
تا ایمان ما مورد آزمایش قرار گیرد 
زیرا از طریق همین تجارب و آزمایش ها است که 
محدود بینی های ما شکسته میشوند 
و فضاهای جدیدی از نور و روشنائی الهی برای ما بوجود می آیند 
پس وقتی کسی را در تنگنا و گرفتاری می بینی 
بدان خداوند ناظر بر تو است که چه واکنشی دراین رابطه نشان میدهی 
آیا تقرب و نزدیکی به خداوند را خواستارید؟ 
یا نفع شخصی خود؟
اراده خداوند بر وحدت و مودت و یگانگی است 
مبادا خود را برتر از دیگری تصور کنید 
که این از خطو وات شیطان است 
که بر آدمی رشک و کبر ورزید 
و خود را از رحمت الهی محروم ساخت.

{استادشاهد} 

ما عادت کرده ایم به رفاه و آسایش 
از این رو وفتی دچار رنجی میشویم 
مضطرب و اندوهگین میشویم 
غافل از اینکه رنجها -گنجهائی هستند پنهان 
تا تنها نصیب کسانی شوند 
که به نادیده ها ایمان دارند 
در رنجهای خویش غور کن و عمیق شو 
تا گنجش را بدست آوری

{استاد شاهد} 

همه شما معجزه زندگی هستند 
منتها تا شماباور نکنید 
معجزه به وقوع نمی پیوندد 
به همین علت با احساسی از ناکامی و اندوه 
جهان را ترک خواهید کرد

{استاد شاهد} 

 عموما تصور می کنند که خودشان باید به زندگیشان معنا بدهند

این خطای بزرگی است که چون جنبه عمومی پیدا کرده است 
کمتر کسی به آن شک میکند 
زندگی به دلیل زنده بودنش پویا و دارای جریان است 
اگر به جریان زندگی در درون خود پی ببرید 
تنها در این صورت زندگی را حس خواهید کرد 
آنوقت این خود زندگی خواهد بود که به شما معنا میبخشد 
و شما با آرامش و شور و شعف زندگی همنوا و برخوردار خواهید بود 
یک نوع هماهنگی و آرامشی که در ذات خود زندگی است 
ظاهر زندگی کهنه پذیر و میراست 
زیرا می بایست جای خود را به تازگی های زندگی بدهد 
پس جویای زندگی ناب و تازه ای که در درونتان جاریست -باشید

هیچ چیز را به خوب وبد تقسیم نکنید.
زیرا با چنین قضاوتی 
یگانگی هستی را به چالش کشانیده اید 
با دیدی توحیدی شیطان هم ما را به سوی خداوند دعوت میکند 
زیرا با روبرو شدن با او به خداوند پناه میبریم 
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

{استاد شاهد} 

خداوند نور زمین و آسمانهاست 
نور خداوند پری هستی را در بر دارد 
چرا نباید باور کنید که هریک از شما قادرید این نور را در خود اکتشاف کنید 
و در هر لحظه و در هر گام با روشنائی آن زیست کنید 
تفاوت انسانهای معنوی و دیگران در این است که 
انسانهای معنوی به این باور و ایمان رسیدند که 
امکان دریافت نور الهی در وجودشان یک حقیقت است 
این است که این ایمان شرایط مکاشفه نور الهی را برایشان مهیا نمود 
و این همانا وفای به عهد خداوند است 
زیرا خداوند در قرآن عظیم الشانش وعده فرموده اند که 
ایمانداران خود را به نور خود هدایت خواهد کرد 
پس بدان و آگاه باش که نور خداوند در وجود تک تک شما حضور دارد 
و تنها به ایمان شماست که قابل دریافت و تجربه است 
زیرا خداوند در آزادی و انتخاب شما دخالت نمی کند

{استاد شاهد} 

تفاوت انسانهای آزاد و رها با انسانهای گرفتار در این نیست که آنها مشکلات و درد و رنج و غم و غصه ندارند 
بلکه با مشکلات و تجارب زندگی به عنوان امری طبیعی نگاه میکنند و میدانند که جواب هر مشکلی در خود آن نهفته است از این رو با نگاهی امیدوارانه و صبورانه به هر رویدادی نتایج مثبت و موفقیت آمیزی از آن حاصل میکنند .
آری زندگی همیشه ارمغانی تازه برای ما دارد هر چند به صورت مشکل و درد و رنج و غم و غصه به سراغمان بیاید 
ظاهر بین نباشید بزرگترین موهبت در چهر ه ای ترسناک پنهان است 
مرگ دروازه ای به سوی ملاقات با خداست 
اما ما از آن وحشت داریم 

{استاد شاهد} 

 زندگی از نا کجا آبادی به این خراب آباد آمده است ...نه دنیا آنچنان که به نظر میرسد -دنیاست ...نه ما آنچنان که تصور میکنیم -انسانیم ...همه چیز نمودار زندگی است ...در پیوندی یگانه اما بی همتا ...زندگی درون همه چیز جاریست...مخصوصا در من و تو ...آنرا در درون خویشتن جستجو کن ...تنها در این صورت از همین جا ابدیت خود را که زندگی هستی ...لمس خواهی کرد.

{استاد شاهد}

منزل یکی از آشنایان بودم 
داشت سفارش میداد که برایش قرص خواب آور بخرند 
گفتم برای چه قرص میخوری؟
گفت خوابم نمی برد 
گفتم خواب که استاندارد ندارد 
شما به اندازه ای که نیاز داشته باشی خود خواب به سراغتان خواهدآمد
مسئله چنین افرادی این است که:
از رویاروئی با خودشان فرار میکنند 
در طول روز برای عدم رویاروئی با نفس خودآگاه خویش به طرق مختلف 
آنرا سرکوب میکنند و چون شب فرا میرسد بلااجبار با خود روبرو میشوند 
وسیلی از آگاهی و پرسش و نقد و بررسی و قضاوت ذهن آگاه و ناآگاه 
به سراغشان می آید و همین امر باعث رنج و عذابشان میگردد
زیرا می بایست به پرسشهای زیادی از نوع افکار و اعمال 
خود پاسخگو باشند 
از این رو برای فرار از دست این افکار بواسطه قرص های بی حس کننده 
آگاهی خود را سرکوب می نمایند 
غافل از اینکه این آگاهی ها ازبین نمیروند بلکه به طبقات زیرین نفس رانده میشوند 
و به صورتهای امراض افسردگی و روانی و جسمانی به مرور خود را نشان خواهند داد 
فرار از رویاروئی با خود حکم فرار از خداوند دارد 
زیرا این فطرت درونی الهی ما است که در خلوتهای زندگی 
بصورتی شفاف تر با آن روبرو میشویم 
تا در مراقبه ای آگاهانه با گفت و شنودی آگاهانه 
به فضای یگانگی خویش نزدیک و نزدیک تر شویم 
جائی که نقطه اتصال ما با روح خداست 
با توضیحات من حاضر شد امشب قرص نخورد 
اما گفت میدانم تحمل اینهمه افکاری که به ذهنم می آیند 
برایم مشکل است

{استاد شاهد} 

من کی هستم ؟
انسان هر لحظه در برابر این پرسش است 
به گونه ای که تمامی افکار و اعمال او خود آگاه یا نا خودآگاه متاثر از این پرسش و پاسخ است 
انسان پیوسته برای مفهوم بخشیدن به معنای خویش در جنب و جوش است 
مثل اینکه انسان میبایست معنای خویش را در بیرون از خود بدست آورد 
در نام و نشان - در کار و ثروت -در تملکات و قدرت - در جلب نظر دیگران و شهرت -در جلب محبوبیت و در تلاش و کوشش برای دست یافتن به آرزوهائی که در آینده امکان دست یابی به آنها وجود دارد 
در حالی که هیچ تظمینی برای لحظه دیگزش وجود ندارد 
من کیستم ؟
آیا این پرسشی است که خود انسان میبایست به آن پاسخ گوید؟
آری یا نه؟
کدام گزینه صحیح است؟

{استادشاهد} 

 غریزه مرگ و غریزه زندگی دو جبر حاکم بر انسان است 
این دو غریزه در تمامی شئونات زندگی ما به چشم میخورد 
شما از بام تا شام و شب تا صبح بصورتی اجتناب ناپذیر مرگ و زندگی را تجربه و حس میکنید 
با دمی -زندگی را در خود تجربه و با بازدمی مرگ را 
با خوردن غذا زندگی را تجربه میکنید و با فضولاتش مرگ را 
با آغاز روز زندگی را تجربه میکنید و شب مرگ را 
با احساس دوستی و محبت و عشق زندگی را تجربه میکنید 
و با احساس تنهائی و بیکسی و خشم و کینه و نفرت مرگ را تجربه میکنید 
با بخشش و ایثار زندگی را تجربه می کنید
و با خودپرستی و بخل و حسادت مرگ را 
آیا زندگی بهتر است یا مرگ ؟
عموما به دنبال زندگی هستند 
در حالی که هرچیزی با ضدش شناخته میشود و جدا از ضد او قابل تجربه نیست 
شب در مقابله با روز -شادی در برابر غم -آسایش با وجود رنج -مرد در کنار زن 
تا زمانی که به دنبال زندگی باشی مرگ هم مونس تو خواهد بود 
و اگر طالب مرگ شوی زندگی هم دست بردار تو نخواهد شد
هرچه بیشتر شادی را جستجو کنی 
در کفه دیگرش غم را برداشت خواهی کرد 
و به همین ترتیب همه چیز معادله خود را داراست 
و تا ابد چرخه مرگ و زندگی ادامه خواهد داشت 
و اما 
راه رهائی از این دو جبر چیست؟
-فضای یگانگی که همان حیات طیبه الهی است
راه عصمت و طهارت و تزکیه نفس و تقرب به سوی وجه الهی وجود{که فارغ از همه دوگانگی هاست } و باور امامی که در غیبت حضوری ابدی در جان و روح ایمانداران خویش اراده الهی را تا قیامتی کبری به پیش میبرد .
فضای یگانگی -نور وحدت بخش خداست 
که خداوند بدان نور هر که را مشیت اش حکم کند هدایت می نماید 
همان بهشت وعده الهی که از همین دنیا به نور امامی حی و حاضر در دل مومن به خداوند 
روشن و آشکار و احساس میشود و با پایان فرصت این دنیا در آن ساکن می گردیم .

 شادی زندگی کجاست؟{2}

--------------------------
در قسمت اول گفتم که به دنبال زندگی در بیرون از خویش نباشید 
زندگی از درون به بیرون سرریز میشود 
آنچه در بیرون است هر لحظه در گرو فساد و تباهی است 
از همین روست که برای هر چیز مرگی هست 
اما آب حیات که همانا زندگی حقیقی و جاودانه است 
دردرون تو جاریست 
در خلوت دل به نوای آن گوش کن 
در سکوتی خاموش 
اگر خوش باورانه بر این امر اهتمام ورزی موفق میشوی 
زندگی بذری ناشناخته است 
همه اشکال حیات همانا زندگی است 
اگر چه ظواهری متفاوت دارند و از هم دیگر جدا به نظر میرسند 
اما همه از چشمه زندگی جوشیده اند 
و اسرار او را نمایش میدهند 
تو نیز یکی از اسرار زندگی هستی 
که آمده ای تا شکوفا شوی 
اما باید خود را بشناسی 
و نوای خویش را ادراک کنی 
سر در گریبان خویش کن 
و به نوای دلنشین خود گوش فرا ده 
تو زندگی هستی 
اما اگر باور نکنی 
همان خواهی ماند که اکنون در اسارت آنی 
موجودی محدود و میرنده 
اسیر زمان و مکان 
و اسیر قدرتهای برتر از خویش 
اسیر غم و درد و رنج

شادی زندگی کجاست ---همون که بهش میگن آب حیات {قسمت 1}
-------------------------------------------------------------
زندگی از درون به بیرون جریان داره 
ولی ما میخواهیم از بیرون بدستش بیاریم 
درشغلمون -درثروتمو ن یا در چیزهائی دیگه که در بیرون از خودمون قرار گرفتند.
-از این رو پیوسته خودمونو با دیگرون مقایسه میکننم
و تو این مقایسه هم همیشه کم میاریم
در حالی که هر کسی متفاوت از دیگری هستش 
در درون هر کسی یک ملودی و آهنگ خاصی در جریان است 
که در کنار دیگرون یک سرود موزون و زیبای جهانی ایجاد میکنه 
از جمله در شما .شما هم یک آهنگ متفاوت هستید
اما متاسفانه عموما این تفاوت داشتن رو در نظر نمی گیرند 
و سعی میکنند همرنگ دیگران باشند 
من از نوجوانی ملودی درونی ام را تشخیص دادم
اگر چه شخصیتی برون گرا و ماجراجو بودم 
اما همیشه در برابر اوامر بیرونی و ندای درونی ام 
از ندای درونی ام پیروی میکردم 
این بود که رفتارم با دیگر اعضای خانواده متفاوت بود 
و اکثر مواقع مورد انتقاد و سرزنش واقع میشدم 
اما تسلیم نمی شدم و به راه خودم ادامه میدادم 
جبهه وسیعی بر علیه من در محیط خانه تشکیل شده بود 
که بعضی اوقات به درگیری های فیزیکی هم منجر میشد 
یه چیزی باعث شد که من از همون نوجوانی ام به این موضوع ایمان بیارم 
پی بردم غیر از این عقل و خردی که دارم یه آگاهی دیگری هم در من هست 
هر خوابی میدیدم -فردا یا فرداهای بعد- مو به مو اتفاق می افتاد 
این بخش از شخصیتم باعث شد که از همون نوجوانی باور کنم 
انسان فراتر از یه موجود معمولی و دنیوی است 
باور کنید ...اما تا زمانی که نخواهید دست به این آزمایش بزنید 
و نوای دلنشین زندگی را از درون خود بشنوید 
در یک زندگی پر از ملالت واندوه بسر خواهید برد 
نوعی از زندگی که پیوسته با تغییر دکوراسیون منزل و اندام وصورت و لباس و 
نوع غذا و مسافرت و ...تلاش میکنید 
حال و هوائی تازه بهش بدید 
ولی دست آخر می بینید در دامهای بیشتری افتادید 

{استاد شاهد} 

اول هر کار بنام ایزد منان 
این همون مراقبه است 
ورود به زمان حال و ابدیت و جاودانگی زندگی
به کمک یگانه وجود حی و زنده ای 
که همیشه هست 
ما نمیگیم ...خدابود
یا خدا خواهد بود 
میگیم :خدا هست
نام خداوند 
متصل کننده ما به زندگی حقیقی است
که همانا حیات طیبه اوست 
زندگی ای که همیشه هست 
در محضر او با خشنودی ای متقابل

{استادشاهد} 

کربلا در غزه تکرار آمده 
نور ایمان قصد رفتار آمده 
صحنه عشق است نی یک کارزار 
با زبان خون به گفتار آمده

{استادشاهد} 

 عشق معامله خطرناکی است 
اما هیچ انسانی گریزی از آن ندارد 
از این رو همه عاشق اند 
و همه خود را در عشقی جستجو میکنند 
و چون نیابند و یا از دست دهند 
به سوگ می نشینند 
نه به سوگ از دست دادن معشوق 
که به سوگ از دست رفتن خود 
چون خود را در او یافته بود ند
در این واقعیت نوعی خطای دید است 
خطا اینجاست که:
هدف معشوق نیست 
معشوق بهانه است 
تا ما دریابیم 
خود عشقیم 
هدف عاشق پیشگی است 
عاشق عشق ورزیدن باش 
نه عاشق معشوق 
وگرنه 
معشوقه ها بسیارند 
اگر عاشق معشوقی شدی 
اسیر او میشوی 
و این اسارت 
برایت زندان میسازد 
ازاین رو بزودی 
عشق تو به او -به تنفر تبدیل میشود 
و از هم دلزده میشوید 
تنها عشق باش 
تا همیشه بدرخشی

{استادشاهد}

مقاومت مردم مسلمان غزه تبلور عینی ایمان و توکل یک ملت به خداست
-------------------------------------------------------------------------------
درضیافت الهی همیشه باران و بهار و شکوفه نیست 

بعضی اوقات هم باید بابمب و خمپاره و گلوله امتحان پس داد

و اناالله مع الصابرین 

{استاد شاهد}